Sunday 29 January 2012

عاشقانه



پاره ای از تو درون بوته ای در ریشه های من
میگدازد سخت
این بیتوتهء مُحرض به تنها را
مینوازد گرم
و این رئیا درون کوچه های شب
و این مُحرض درون نا تمام من
پاره ای از تو
درون ریشه های من
در این بیتوتهء مُحرض



دامون

به ربکا تدین
دوشنبه ١٠ بهمن ١٣٩٠

Sunday 22 January 2012

ندا



روزگاری پسمانده است در چنته ء در ویش
در طلوع کاذب خورشید
روزگاریست بس عجیب
که آب
از صلخه به صقف در گذاره است
و داروک ها
تصنیف ناکجای صبح را
به آواز
در غیاب خروس
روگار عجیبیست در اندیشهء چکاوک، در انزوای ِ درخت
و دستها
در هوای تو
سُر خورده
در نبود
و دشنهء ِ نمناک ِ مردان به جای مانده
در
دیس



دامون
٢/١١/٩٠

Monday 16 January 2012

ابرها، به آهستگی باریدن را از خاطر می برند


گلایه ای نیست

از برهوت این باغ خزان دیده ی مغموم

در خشکی اندیشه های بیابان

ابرها، به آهستگی باریدن را از خاطر می برند

جائی برای طراوت گلها نیست در این انزوا دگر

مکانی دیگر را، دور از اطراف، زمانی شایسته

به وقت حلول ِ عشق در کردار زلال بارانی



دامون

٢٦/دی/١٣٩٠


Saturday 7 January 2012

روز زن



در این مُقام که مفلوک مانده در انکار
و خاک هزار سالهء انتظار ِ معشوقه های پست بهشتی را هنوز
آدم
در گُمانه نشسته
که
بگیرد، به تومار کشد، به دار آرزو ها کشد و صد هزار افسانه ء دیگر که هر از دم زبانه میکشد
از تبخیر خمیری به قوام نیامده، در مفرق اندیشه اش
روز زن مبارک باد

١٧ دی١٣٩٠