دستهایی بود در این باغچه سبز، که تو گفتی در بهار شکوفه داده اند،
صدای آب هر از چند وقت، میشست سکوت غبار را از برگ برگ ِ سبز ِما.
آسیاب ُمراد ، میگشت در چرخش زمان ، بی آنکه پر شود کاسهء صبر از ضُلال ِ بارانی*
*من ما بود و آرزو نقشی نه در سرآب
***
دامون
Sorry, the page you were looking for in this blog does not exist.
Sorry, the page you were looking for in this blog does not exist.