Sunday 16 January 2011

آزادی






هنوز سردی در رگ تاک خلوص شراب را به تُرشاب قوره در چالش است
و بهار
گر گرفته در ادراک

به اطوار میرقصد
چونان لمیدن در کنار آتش داغ


*
نشسته در کنار حضور، در شکوه کاذب طوفان
تداومی که باخته رنگش را
به گرگ و میش سحری نوشته در کتابها


*
عشق رنگی دارد
به بی رنگی کالبد ما
کفن شده در غباری از درد که جستجو دارد
حقیقت را به حد مجاز


*
در مُخیله
دست نیاز کوتاه است
ز نخل اندیشه

که شحد خواهشش شیرینتر از آرزوست، حتی ز درد‌ ِ آذادی




دامون

یکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹

No comments: