Thursday 25 July 2013

وقتی که اسب مُراد به قیمت قاز است


وقتی که اسب مُراد به قیمت قاز است
و داروک را صدایی خوش، در آب سر بالا
و ریش، به دست قاضی جلاد
و افعی به دوشان ِ هزارهء سوم به حکومت عامیانهء شهر
وقتی جواب گلایه و چرا، پژواک سرب یا که حلقه ء دار
 است 
و جبر، میساید استخوان را 
چون سنگ آسیاب به ناخن
و  هر استخاره طرحی مُضحک، برای آینده
من
ما
با هم بودن
و هر صراط دیگری
 که به سود این کدخدای نسیب شده، بی سبب آید
رسم  ِ دوگانهگیست


دامون


2 comments:

Damon said...


قاز، واحد پول، در قدیم
کوچکترین واحد پول بوده که در بازار حتی اگر برای صدقه به گدا هم
.میدادند، گدا قبول نمیکرده
داروک، به زبان مازندرانی همان قورباقه است
اینجا ، یادآور مثال « آب که سربالا میره قورباقه ابو عطا میخونه»
اسب مٌراد، همان خر مُراد است که فقط پالونشو عوض کردن و عوام بر این باورند که هر کسی بر آن سوار باشد، هر آرزوئی دارد بر آوُرده میشود

دامون

صادق said...

سلام
از طرفی خیلی خلی خلی لذت بردم از این شعر و از ظرف دیگر می ترسم که (( جو زده )) شده باشم و این شعر (( شعار )) باشد.! فکر می کنم باید بیشتر فاصله بگیرم ئ چند روز دیگر دوباره بخوانمش

دستت درد نکند دوست عزیز

پایدار و شاد باشی