Sunday 15 December 2013

یاد






درون پنجره چرک است، چرک به حرف

به هر طرف که مینگری، رنگ، رنگ ِ خشک و خمود
خُدای ِ پیر زمان را، به نجوا ست موازن
به بام مسجدی از سنگ به سَجده و به قنود

غُبار
غُبار گرفته نفس را درونِ سینه به حبس
و من نشسته به یاد
لمیده سخت به سکوی خانه کنار حیاط

درون پنجره چرک است، چرک به حرف
به هر طرف که درنگری، چهره های ِ زرد و خمود
غُبار گرفته نَفَس را درون ِ سینه به حبس
و من در اندرون خانه به یاد
رفته فُرو


دامون
٠٩/٠٢/١٣٨٩

No comments: