سیل زمان میگذرد
در نوشته های من
انگار که بیصدای من، در اندرون من
مسدود میشود
و شکست عصیانم
در قطره های خشکیدهء اغماض
در منتهای ِ افسانه
کم رنگ میشود
من
با خویش سُخن میگوید
گاه از زمین
و گاه
از آبی آسمانی ِ بی انتهای ِ شب
.و گاه، به جا مانده در غروب، پژواک میشود
دامون
۲۸/۰۹/۲۰۰۹
No comments:
Post a Comment