Thursday 12 June 2014

بستر اندوه



جهان در پس این سیارهء مغموم

این جایگاه عشق و سرودن پنهان است تو ای تنها ترین

کابوسی مهیب و تلخ

روایت زخم و خون را در قلیان ِ شب میکاود

حقیقتی زنده می شود در سراط شب، در سردی سُرب

در ولایت دشنه و ننگ

ترکیده از ضُلال آتش و خون

در بستر رودی خُشک از گونهء پدری قطره قطره

در این مطروکهء ِ خراب

در این مُغاک، جائی که خدعه و فریب

با صداقت و وفا

هم سو و هم صدا نمی شود

در بستر اندوهناک مدائن



دامون

٢٣/٠٦/٢٠٠٩

No comments: