Tuesday, 19 August 2014

تصویر زن


 
در سردر کاروانسرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را
از مخبر‌ ِ صادقی شنیدند
گفتند که واشریعتا،خلق
روی زن بی نقاب دیدند
آسیمه سر از درون مسجد
تا سردر آن سرا دویدند
ایمان و امان به سرعت برق
می‌رفت که مومنین رسیدند
این آب آورد، آن یکی خاک
یک پیچه ز گِل بر او بریدند
ناموس به باد رفته‌ای را
با یک دو سه مشت گِل خریدند
چون شرع نبی از این خطر جَست
رفتند و به خانه آرمیدند
غفلت شده بود و خلق وحشی
چون شیر درنده می‌جهیدند
بی پیچه زن گشاده رو را
پاچین عفاف می‌دریدند
لب‌های قشنگ خوشگلش را
مانند نبات می‌مکیدند
بالجمله تمام مردم شهر
در بحر گناه می‌تپیدند
درهای بهشت بسته می‌شد
مردم همه می‌جهنمیدند
می‌گشت قیامت آشکارا
یکباره به صور می‌دمیدند
طیر از وَکَرات و وحش از جَحر
انجُم ز سپهر می‌رمیدند
این است که پیش خالق و خلق
طلاب علوم رو سفیدند
با این علما هنوز مردم
از رونق مُلک ناامیدند

ایرج میرزا

ماخذ‌:دیوان ایرج با اهتمام دکتر جواد محجوب چاپ پنجم ص ١٧٧
تیراژ ١٠٠٠ شرکت کتاب، کالیفرنیا

No comments: