الماس دونه دونه
تو آسمون افشونه
خورشید خانوم خوابیده
رنگ هوا پریده
شغالا خندون شدن
خوروسا پنهون شدن
روباه مکار اومد
چارسو رو بست با
کلک
هاجستن و واجستن
تو حوض نقره جستن
دیگ حلیم داغ داغ
دست و پا ها شد
چُلاغ
بگیر و ببند فراوون
قداره بند فراوون
ولگردا ی چندر قاز
رئیس زندون شدن
بگیر بکش کارشون
مرده ها نُشخوارشون
خیابونا جُلوونگاه
مدرسه ها قبرسون
مردا روی مخته
پشتسر ِ هم یه
تخته
دستمال بدست و خندون
قالی رو بنداز
تو ایوون
اوسا بدوش کارشون
آتیش به انبارشون
مردوم و خواب کردن
تو گوشاشون چوب
پنبه
اتل متل تو توله
آینده مون چه جوره
پولا رو بردن
هندسون
برای باغ و بستون
هاچین و واچین تموم
شُد
عمر ِ جوونا حروم
شد
نه دانش و نه ثروت
نه مملکت نه حرمت
هرکی هرکی کارشون
شمش طلا مالشون
تو اینگلیس و آلمان
آواره های ایران
الماس دونه دونه
تو آسمون افشونه
خورشید خانوم خابیده
رنگ هوا پریده
چشمک بزن ستاره
تو ابر پاره پاره
تا بدونم که هستی
چشمام و غم نگیره
دلم و ماتم نگیره
دامون
٢١/٠١/٩٢
No comments:
Post a Comment