Friday, 10 July 2020

و تا فَلَق مرا، کوره راه ها در پیش










.تا دیده در این ورته تاب دیدن داشت

.وهر چه دورادور در این کهکشان ابدی دل بیشتر نضاره کرد
.ندید آن لازمهء ملزوم را
.آنکه میشناختمش، گم گشته بود در من
*
در بطن این، از هم کسسته فاخر اندیشه هایِ من، چه آمد پیش؟
عشق، کجایش بود که رنگ و نامِ دوستی میداشت؟
وآیا در صُلالهء رنگِ دوست چه بود، کین چونینم عریان نگاشت؟
!تو،آیا تا بحال عاشق بوده ای؟، چُنان، که هر چه آرزویت بوده، نی آنکه معشوق تجردش را، به تو داشته
!نی آنکه در صورتِ امر، نوالهء روحِ گرسنه ات، گشته
!نی آنک که تو به خویش میدانی و خود میدانی
که
آنچ آمالِ آرزویش داشتی
آنچ درخلوتِ اَ ندیشه ات بر اتفاق متقابل با تو بود
و نه، نه فقط با تو
که
معنائی از درخت خواهشت، به کوتاههء دستت نزدیک، برای چیدن
و طعم گستاخش در تراوشی بر لبان به خشکی نشسته ات
چونانک نا خواسته بگوئی رسته، و در خویش نمانده ای
و سوختنت ساختنت شود
و اریکه ات حتی به نیستیَیش تمایل
و
توسنِ جسمت، مُوزه ای زنجیربار 
آه، که هنوز سخنی حرفی باقیست، و تا فَلَق مرا، کوره راه ها در پیش
مرا، سنگسارها در پیش
اینگونه، امروز، زخمه ای بر این آهنگم آرزوست
که از تمنی‌ درون برخیزد
که در ظُلالش مسخ، و به قد قامتش نیاز بر خوانی



دامون

۱۴/۰۳/۲۰۰۹

۱۰/۰۷/۲۰۲۰




کلمه ها و ترکیبات متشابه
 
ورته: سرزمین
 
توسنِ جسم: تندیسِ متحرک
 
مُوزه: پابند 

مسخ: لمس کردن 

نیاز: آرزو 

 



No comments: