Showing posts with label مجموعهء پائیز. Show all posts
Showing posts with label مجموعهء پائیز. Show all posts

Saturday, 27 June 2020

حقیقت

 


کنار نهری روان ایستاده ام، سایه ء بوزینه میجنبد درون آب

در میکشم شیشهء حقیقت را به جرعه ای و بیخبری

در سایه ای محو، مینگرد رفتار ِ ناگونهء مرا

آه، ای، حرفهای ِ کال و مقوائی

و آه، ای

تجسم های سرد و تکراری

که تُهی از حقیقتید

و میبارید چون گرده های سمِج از پنیرکی مُهلک

خوب میدانم، که تُهی از حقیقتید

کنار نهر روانم، بی واژهگی مرا، پرتاب کرده بر آنسوی ِ بیتها

جرعه ای دیگر از این وامانده جام را باید، تا شاید

حقیقت را، واضح تر کند از آنکه هست درون افکارم!

کنار ِ نهر روانایستاده ام ،شاگردی بیش نیستم در پژوهش آب

و حقیقت را جرعه ای از آن میپندارم، که سرچشمهء آب است

و نبودش را، احساس میکنم د ر طعم خشکیدهء لبهایم

آه، ای تبلهایِ تو خالی

و آه، ای آدمک های مقوائی،آه ای قاضه کشیده گان بر صورت، هرزهگانٍ هرجائی

خوب میدانم، که تُهی از حقیقتید!

 

***

بی واژه گی مرا، پرتاب کرده به آنسوی بیتها

کنار نهر روان ایستاده ام، با خنجری در کِتف ِ نازُکم‌ در پژوهش آب

 

دامون

 

٢١/ ١١/٢٠٠١


Tuesday, 11 May 2010

اَسرار







انسان تراکمٍ تکرار است، در بطنِ زمین

فریاد پژواکیست در ورا آن

وطلاطم آب در ژرفنایٍ وسعت دریا

نبضٍ زمان است

و دلمهء ماهی هایٍ

گُلی در

حوضٍ

خانهء ما، شاید

تکرارٍ حقیقتهاست

حقیقت

درحوضٍ خانهء ماست

*


دامون

Friday, 2 April 2010

مثلث






رویِ درختی فاخته 

کو کو کنان بجا ماند

وا مانده سهر گشته

آوازِ خوش فراموش

*

با التماس می خواند
 
کو آن سرابِ مستی

درپایهء درختی 

چوپانِ پیر و فرطوط

*

در پیشِ چَشمِ او بود 

دستار آرزو ها

چون غنچه ای شکفته

پرپر شده زِ طوفان

*

در آرزویِ دیدار پر باز کرد و خود را

در آسمان رها کرد، کو کو کُنان صدایش

گُم گشت از سر شاخ

حصرت خوران و مردود 

آهی کشید چوپان

میخواند این سخن را 

:با ناله هایِ فاخته

گر تلختر زِ زهری

گر منجمد چو کوهی

ای مرگ خواهمت من

!ای آرزویِ آخِر




دامون