عکس قبار آلودی که در آن
شمایان مرا بُهت زده مینگرند
همچنان دریچه ای
در مقابل چشمان حصرت آلودم
آویخته
سرمای روز، گُنگ
روی پوست صورتم پرسه میزند
من در بیتها، در لحضه ها
در اشاره ها، به کاغذی بودنِ
سطرهایم شک میکنم
در نبودتان
در ورطهء سنگی این شعر
حتی مرا
واژه ای در کار نیست
شمایان جایتان در قلب من خالیست
و من اینگونه خالی
*
دامون
No comments:
Post a Comment