Thursday 1 April 2010

شعری بدون نام


به هر سو میدوانم اسب چشمانم
مگر در لابلای آهن و پولاد
در بست و بوم کوچه های خشک
 مهمان میادت شوم ، ای دوست
دستانم را قایق وار - به پهنی یک پنجره
روانه دیدار با دستانت کنم
سکوت غمگین سُْوالهای بیجواب و ترشیده در هواست آویزان
و در آوشخوار جز پژواک محض نیست
و خمیازهء گرسنهگی در هر بند استخوان
شمشیر گسیخته - به خونخواهی دلم
دو اسبه پیک نظر میدوانم از چپ و راست
در لابلای آ هن و پولاد
در بوم و بست کوچهء عشق
مابین هر سؤال
مابین پهنهء در
لحظه ئ دیگر باید مرا، سخنی دیگر باید مرا
تا با واژه ای نازکتر از نوک سوزن، بشکافم
تجسم تنها بودن را در چشمانت
و وزن خویش را در اندیشه ات
بی من چه حال میان کوچهء لبهات؟

دامون
٠٧/فوریه/٢٠٠٤

دو اسبه پیک نظر میدوانم از چپ و راست
از عراقی

No comments: