Sunday 3 July 2011

لطف سخن



اگر به گذشتهء روان و صیّال پر حرج و مرج ایران در هزارو پانصد سال گذشته هم نگاه کنیم، تنها اهل قلم توانسته اند داد ما را از استکبار، ابراز و یا از بودنمان دفاع کنند؛ همینگونه، وقتی به گذشته نگاه میکنیم، هنوز هم آثار آن دگرگونه که نامی به نام منشور انسانیت و گهوارهء دانش از آن تعریف میشده و میشود را در کتب و نوشتارهای پارسی میبینیم ؛ تنها نهادی که اکثر ما را در زیر یک چتر میبرد بدون تفکیک ِ ملیتمان، زبان مشترک ماست
کرد، ترک، ترکمن، بلوچ، پارس، تاجیک، افغان، قرقیز و بسیاری از اژداد دگر که همه و همه به یک زبان (یا اشتغاق از یک زبان) صحبت میکنند، پارسیست؛ پس باید از آن دفاع کنیم، باید که آن را حتی به نگرش ِ یک حربه، سپر ویا پایگاه استفاده کنیم
همیشه ساختن ابزار یکی از فزاینده هائی بوده است که انسان را از حیوانات اطرافش مستثنی میساخته؛ ساختار ِ زبانی با این انعطا ف که لحضه لحضهء تاریخ را تعریف و در خود جای داده و هنوز هم قدرت نویسش آن در بینهایت _ گستره ای نا پیدا ست، نوشتار پارسیست؛ پس به هر زبان، در هر بُعدی و به هر صیقله ای باید که آن را پاس بداریم که این تنها اتصال ما به تاریخ گذشتهءِ مان است که میفهمیم و تاریخ آیندهءِ مان است که مینویسیم
به گفته ای
سخن سرآمد تمامی افکار را در تجمع خطوط می انگارد، آنگونه که خاک با وزش باد دانهء محاجر را ‌ در لفاف خویش به آغوش میکشد و طراوش هر قطرهء باران نمناکی بهشت بعید را مهیّا
گُستاخی قلم اما، پارچه ای سپید را با جوهری چکیده از اندیشه به گُلستانی الوان بَدَل که داد را از بیداد تمیز میدارد

دامون
١٩/٠١/١٣٨٩

1 comment:

پریسا said...

و آنچه که خودمان برایش ارزش قائل نشده ایم و به کشتارش چشم پوشیده ایم همین اهل قلم است