Saturday, 7 January 2012

روز زن



در این مُقام که مفلوک مانده در انکار
و خاک هزار سالهء انتظار ِ معشوقه های پست بهشتی را هنوز
آدم
در گُمانه نشسته
که
بگیرد، به تومار کشد، به دار آرزو ها کشد و صد هزار افسانه ء دیگر که هر از دم زبانه میکشد
از تبخیر خمیری به قوام نیامده، در مفرق اندیشه اش
روز زن مبارک باد

١٧ دی١٣٩٠

1 comment:

Damon said...

در این نوشته، سعی بر این بوده که ارزش واقعی نیم دیگر از انسان که همیشه و همه جا نا دیده گرفته میشود در مختصری بیان شود؛ کلمهء آدم اینجا به معنی جنس مذکر نکره آمده مَفرق اندیشه به معنی تفریق انسان بودن از قرایض حیوانیست که با توجه به تکامل فکری هر شخص، هر" آدم" با جنس مخالفش حصول میکند و نشانگر شخصیت واقعی، از آنی است که میگوید به قولی "در کوزه همان طراود که در اوست" و نِی آنکه بر دوشش کشد وصفش کند؛ مُشک ِ خُتنی خود بِبوید نی آنکه صاحبش بَر بگوید از اینها گذشته در یک جایی نوشته بودند هفده دی روز، یا سالروز کشف حجاب است؛ باید بگویم آن روسری و یا آن چادر برای من مفهومی از حجاب را ندارد و نداشته است، به قول ِ صادق تو زندگی همیشه یه زخمهایی هست که روح را می آذارد و باید بگم برای من یکیش این جحل مکدر آدم بود که با این چادر یا بٌرقه ( به معنی ابر و قُبار خورشید هم معنی میدهد) نیم دیگر خودش را ، در پوست گردو فرو بُرد و بعد از خدا خواست که تنها نباشه من نمیدونم کجای این داستان اشتباه بود چون این داستان عجولانه وساخته و پرداخته مغزی مریض میتونه باشه که هووا را از پهلوی چپ آدم بیرون بیاورد بعد هم با چهارتا روایت و حکایت از وصلهء اضافه آمده از خشتک گُهی اش چیزی به نام حجاب بیاندازد روی سرش او را محجوب کنه، نه، این یک حکایت باقیست و آن را به این طرز مرتعش نتوان سرود داستان آدمانه ای، که روزی هوا را دوست میداشت، ترکیب دیگریست. و نه این طرز مرتعش که با وصله پینه ای بتوان از چپ ترین پهلو کشید آنرا به سر آغاز زندگی. رضا خان، کجایی که یادت به خیر دامون ١٨ دی ١٣٩٠