در رواقی خالی از اندیدشه های مُضحک، مُنتهی به دوره ء رنُسانس
و چینی شکسته ء استخوان های بالیه
.گنجینه ای، انباشته از تنوع زین ِ اسب و اُلاغ به چشم میخُرد، با خرمُهره های درخشان
:به گفته ء دیگر
این همان "استر هُمایو نیست"، که د ر ظا هر، رداده ء امثال و حکم به تن دارد
*
*
ما مانده چون شمع شب افروز بر صفره ء ِ بادام مغز ها
وآن اژدهای خون آشام
که دم عقرب زاده اش، ز گوشهء آستین پیداست
دامون
٢٦/٠٩/٢١٣
به ی. رُیایی
No comments:
Post a Comment