دستهایی بود در این باغچه سبز، که تو گفتی در بهار شکوفه داده اند،
صدای آب هر از چند وقت، میشُست سکوت غبار را از برگ برگ ِ سبز ِما.
آسیاب ُمراد ، میگشت در چرخش زمان ، بی آنکه پُر شود کاسهءِ صبر از ذُلال ِ بارانی*
*من ما بود و آرزو نقشی نه در سرآب
***
دامون
Wednesday, 27 January 2016
مثل قطرهای بارون
مثل قطرهای بارون که رو زمین خشک میریزه
ولی هنوز حتی طعم نَمِش تو هوا پخش نشده بند میاد
.این محبتای نیم بند و میگم که مثِ ... بند تنبون در رفته
No comments:
Post a Comment