وقتی یگ گله از ارازل و اوباش، با تفکری
کهنه تر از عصر سنگ، سردمدار یک مملکت میشوند، و کروری از الاغ و گاوِ بی دفتر و کتاب،
دنباله رو آنها
وقتی یک مشت پاچه خوارِ دستنشانده، نماینده مردم در مجلس
هستند که فقط به فکر جیب خویشند و نه به
فکر آسایش مردم
وقتی مردم فقط صبح را به شب میرسانند به خواست خدا
وقتی طومار آرزوها به چاه خرافات
ریخته میشود، وپای پیاده روان به صحرای کربلا، برای بستن دخیل
وقتی آدم ها در گور های پیش ساخته زنده
به گور میشوند به جرم زیستن
وقتی انسانها، از گرسنه گی داخل
دهلیزهای ننگ ذُوب میشوند، فقط به جرم پرسیدن
آری، آن زمان که مردن، جان سپردن، تسلیم
تنها رهایی است و جزیرهٔ امید، ساحل ِ خشکیده ی دریا
ست
آنزمان، اقیانوسی از سرچشمهٔ عدالت
را باید، که بشوید به خون نشسته دستهای شمایان را!
دامون
۱/۲۱/۲۰۱۷
No comments:
Post a Comment