در مدار این دایره
که ما در دورانیم
در رُخست ِ این روز
ِ مُنعکس
که مثل گاو
بر
پیشانی سپیدمان نشسته
و در کنار این شاپرک های هر جایی، که حتی
و در کنار این شاپرک های هر جایی، که حتی
سهم موریانه ها را
هم، بالا کشیده ا ند
اگر که خوب بنگری، اگر که آن بصیرت ِ اجبار را
اگر که خوب بنگری، اگر که آن بصیرت ِ اجبار را
نواله ء روح وا مانده
در خلصه ات کنی، خواهی یافت، آری
خواهی فهمید: که از
این راه از میان بُرده، راه ِبرگشتی نیست و حتی
رد پايی هم
از گذشته ء درنوردیده در قفا
از گذشته ء درنوردیده در قفا
این
تنها عشق است،
آمیخته با حصرت
، تنها ما،
در رُخست ِ این روز مُنعکس، در کنار این شاپرک های هر جایی
در رُخست ِ این روز مُنعکس، در کنار این شاپرک های هر جایی
و این انعکاس کاذب
شادیها
که میتازد تازیانه ی خوشبختی را
به کتف نازُکِمان
دامون
دوشنبه ١٥ آبان ١٣٩١
۰۱/۰۳/۲۰۱۹
۰۱/۰۳/۲۰۱۹
No comments:
Post a Comment