دستهایی بود در این باغچه سبز، که تو گفتی در بهار شکوفه داده اند،
صدای آب هر از چند وقت، میشُست سکوت غبار را از برگ برگ ِ سبز ِما.
آسیاب ُمراد ، میگشت در چرخش زمان ، بی آنکه پُر شود کاسهءِ صبر از ذُلال ِ بارانی*
*من ما بود و آرزو نقشی نه در سرآب
***
دامون
Saturday, 29 June 2019
جوانمرد قصاب
بیچاره آنکه عطف زمان خویش را، معجزه ای الاهی، در
چشم تو دید وگردن، به افسارِ تو آویخت
No comments:
Post a Comment