Thursday, 11 April 2024

غاشیه۲

 




مزرعه ایست، این شهر، حتی نامی بر آن نیست دگر 
 این پسمانده از تمدنی بزرگ 
و درآن
آمالی درو شده در طوفان
لگدمالِ گاو های آهنین
پالوده در سراب 
مواج از رمل ِ قلتیده به باد.
میپالد، عطشان
میپالد، مثل ماهی که اُفتاده به خاک
چون مرغی بدون سر 
از شاخه ای به شاخهء دگر
از ستونی به ستونی، محض ِ یک فرجام.
در خواب است این غمزده گورستان ِ بعید
با چشم باز
به قدمگاه میرود، در غریبانهء غروب
در اربعین مطلق قرن ِ شهاب و تندر رعد

دامون
جمعه دوم /بهمن/١٣٨٨

 این شعربرای تظاهرات مردم درسال ۱۳۸۸ است؛ به بنبست کشیدن آن توسطِ مافیای ملاها و خودکامهگان اصلاحاتچی، با ترفندِ سبز؛ تشکلی که میتوانست جایگاه مستبدان در ایران را نابود کند! ؛ این شعر، مبالغه یا طنز نیست  دلم دلم برای لیلی یا مجنون هم  نِی، گلایه ای اما، از  استبداد بدوی،  که چهره کثیفِ خویش را، با لِه کردن انسانها زیر چرخِ گاو های گاو آهن؛ آنسوتر مشتی بیخراز خدا، در تخیلاتِ تزریق شده  از بهشت بعید و جهنمِ امروز 





پالیدن : پر پر زدن درهنگام شکنجه ویا از گرسنهگی
پالوده: آلوده
غاشیه : مسخره، دلقکوار
قرن ِ شهاب و تندر رعد : عصر ِ شهاب های خانمانسوز
پُل ِ سراط : راهی بدون بازگشت و جانفرسا
گاو های آهنی : ارابه هائی است مُتشکل از دو چرخ برای شُخم، ویا متشکل
از چهار چرخ برای دِروُ و حمل توده های درو شده، که بیشتر
توسط اسب، مادیان، قاطرهای عقیم و گاومیش های اخته
به حرکت در میآیند و از قدیمالایام در این نواحی
رواج داشته و دارد.

No comments: