زندگی، صحنه ء بازیست، و ما هریک نقشی از اندیشهء خود را به روی پردهء هر روز، اگر غمگین اگر شاداب به هر نحوی که میباید نه می شاید، به گرما گرم این آتش که میسوزد به هر هیمه به هر تروار، چه در گرماش چه در شعله اش به دلگرمی ویا دودش که چون ابری ولی نازا نمیبارد به بام و کومه های ِ ما، نشسته در خیال و خلصه و وجدی چُنان کو گفته باشندش که خوشبخت است ویا در بخت بی بختی گرفتار
دامون
٠١/٠١/٨٩
1 comment:
بهر طویل یک نوع وسبک از نوشتن شعر پارسی است که بیشتر به زبان عامیانه و بدون برخورداری کامل از اوزان قانونی ساختمان جمله سروده میشود؛ اکثر اشعار بهر طویل از دهه های معاصر است و چُنان قدمتی در آنها دیده نمیشود. همینطور بیشتر آنها که من میشناسم، اکثراً کمی رکیک و تنض آلود هستند و زبان لوطی ها و مردم کوچه بازار را دارند؛ و انتقادی هم میتوانند باشند، اینکه مابین جمله ها هیچ امتداد و آغازی نیست یکی از شرایط این نحو شعر است، از این گذشته جملهء جدید با پاراگراف جدید شروع میشود، یعنی اینکه با شروع جملهء جدید گوینده میباید داستان و یا تشبیه دیگری را شروع کند و در آخر به جمله گفته شدهء قبلی ربط دهد
اما شعر بهر طویلی که من نوشته ام، فقط و فقط سعی کرده ام با آوردن لغاط و اصتلاحاتی که شنونده از آنها نه فقط میتواند برداشت نویسنده را در نوشتن آن درک کند، بلکه در وَجد همان تشبیهات تصور خویش را هم داشته باشد
با تشکر دامون
Post a Comment