قصد از آوردن اخبار و مقالات، اعم از روز نامه و گاه نامه ، پاکدست، نظریه، نقشه و پیشنهادُ پرُژه و شعر دراینجا تعین راه وتفهیم فکری به شما عزیزان نبوده و نیست؛ شایسته گی مُبرم بر آن است محتوی آورده شده را به تفریق شعور و فهم شخصیِ خویش برسانید؛ همانگونه تیترها ی آورده شده گشت وگذار روزانهء من در دنیایِ مجازی میباشد و درجه تبلیغ و اشاعهءِ تفکر دیگران را بر شما دوست گرامی ندارد ***
دامون
Monday, 5 July 2010
باران
نشسته ایم در مقابل به قامت عکسی از درون آینه شبیه به هم لبخندمان بیصداست در پژواک دستهایمان گرمیش به گونه ای دیگر گر عاشقانه و گر نه، حکایت چشمهایمان یکیست آبستن ِ باران دامون ٠٧/تیر/١٣٨٩
این یکی از شعر های از یاد رفته ام هست الان که دیدم تو حالت دیگه ای هست که کم گیرت مییاد تجسمت از یک موضوع را به حالتی دیگه بیان کنی حالا میخوای اسمشُ شعر بزار یا شعر و ور اما مهم اونه که حالتت معقول نباشه دنبالش یه سبکی نیست دنبالش خیلی درازا داره تهشُ فقط خدا میدونه
1 comment:
این یکی از شعر های از یاد رفته ام هست الان که دیدم تو حالت دیگه ای هست که کم گیرت مییاد تجسمت از یک موضوع را به حالتی دیگه بیان کنی حالا میخوای اسمشُ شعر بزار یا شعر و ور اما مهم اونه که حالتت معقول نباشه دنبالش یه سبکی نیست دنبالش خیلی درازا داره تهشُ فقط خدا میدونه
دامون
Post a Comment