من نشسته و در آینده نظر میکند
در جایی نوشته، نمیدانم شاید در روز نامه ای: که در آینده،
دست بشر دراز میشود به لمس سیاره ای دگر
اما من، نمیخواهد به آیندای نگاه کند که شریانش، شالوده، از دوزخی که به دست بشر گشته به پا، به لمس سیاره ای دگر و تمدنی بزرگ
من نشسته و در آینده نظاره میکند، که مریمی آبستن از خدا، و صلیب
و صُللابه ای دگر و حلاجی که موعود خویش را به خدا انگارد
دامون
٠٧/٠٩/٢٠١٦
No comments:
Post a Comment