Friday, 22 April 2011

آن نبوغ آدمیت




شاه شاهان آن نبوغ آدمیت مرده است

گر چه آدم زنده است

*
فقر ما در ماست، 
مرگ ما

در گوشه ای، در فراغ فربه ای چون ما

میکشد خمیازه های مست

آن دلیل بودن و بودن که میگویند

اهتمامش را درون خویش باید جُست

مرده است صد سال و چندان بیش

وین تندیس ما، محلول شیطانیست

نه آن انسان که نامش بود ه آدم


*
آن نبوغ آدمیت مرده است

گرچه آدم زنده است


*
فقر ما در ما فروگشته

وما مغروق آن هستیم

خواب ما را هیچ مخلوقی کی کند بیدار

و حتی

تفاوت را چه میباشد

در این گندآب

که میگویند

گذرگاهیست نازک تر ز خطی

میان آدمیت و چیزی کآنرا نخواهی یافت

در صد سال و چندان بیش

شاه شاهان آن نبوغ آدمیت مرده است

گرچه آدم زنده است


دامون


به یاد نادر نادر پور و شاهنشاه فقید ایران 



٠١/٠٢/٩٠

1 comment:

سيدعلی گدا said...

با درود و سپاس از اشعار زیبایتان
شرمنده از شما عزیز که با کمی تاخیر خدمت رسیدم ، امیدوارم سالی خوش و پر از حوادث خوب و شیرین پیش رو داشته باشید