دستهایی بود در این باغچه سبز، که تو گفتی در بهار شکوفه داده اند، صدای آب هر از چند وقت، میشُست سکوت غبار را از برگ برگ ِ سبز ِما.** آسیاب ُمراد ، میگشت در چرخش زمان ، بی آنکه پُر شود کاسهءِ صبر از زُلال ِ بارانی* من ما بود و آرزو نقشی نه در سرآب ** دامون
Subscribe to:
Posts (Atom)