Wednesday 30 September 2020

هر چیز را یک آغاز واجد است

 



هر چیز را یک آغاز واجد است که به پایان انجامد واگر نه، هیچ آغازی را پایان نیست.
این معنی کاملی از ندانم هاست که ما، در آغازِ یک پایانیم، و خود، نمیدانیم و همیشه میگوئیم که گذشته گذشته است و آینده، اتفاقی کاذب و ما، یکراست میرویم در خانه ای دو نبش در بهشت برین که از شمال تا به جنوبش شراب چون سیل جاریست واز مشرق به مَقرِبَش، دست هایی جوانه زده از عسل که به حلقوم هر مسلمانی وحوری و غلمان ، و بوی خدا، و هزار زهر مار  دیگر،  که نیست در دکان هیچ عطاری.

 هر چیز را یک آغاز واجد است که به پایان انجامد واگر نه، هیچ آغازی را پایان نیست، و ما همه تا به حال ادامه به انجام هیچ داده ایم و این هیچ را، هیچ پایان نیست؛ 
و ما به هیچ، پر دادیم، و ما به هیچ بال، که ببپّررَد و بُتی بزرگ را به نقش بنشیند از صبح به شام از هر مناره ای

دامون

۰۶/۰۹/۲۰۱۸

Monday 28 September 2020

Monday 14 September 2020

Whiskey & Cigar Show | Artin Partovian | 13/09/2020 | Episode 0004

این لینک برای دوستانی هست که آرتین پرتویان را نمیشناسند و تا زمانی که او را نمیشناسند نمیدانند چه چیزی را از دست میدهند، زیبا ترینهای دنیا آرزوشه برای ایران برای زادگاهش * * ***** دامون

Thursday 10 September 2020

رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو

 



رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو

گفتند عاشق و مست است خواجه کو به کو

گفتم فریضه دارم آخر نشان دهید

من دوستدار خواجه‌ام و نیم عدو

گفتند خواجه عاشق آن باغبان شده‌ است

او را به باغ جو، یا بر کنار جو

مستان و عاشقان بر دلدار خود روند

هر کس که گشت عاشق او، دست از او بشو

ماهی آب دیده نپاید به خاکدان

عاشق کجا بماند، در دو رنگ و بو

برف فسرده کو رخ آن آفتاب دید

خورشید پاک خوردش جمله تو به تو

خاصه کسی که عاشق سلطان ما بود

سلطان بی‌نظیر وفادار قندخو

آن کیمیای بی‌حد و بی‌عد و بی‌قیاس

بر هر مسی که برزد او، زر شد به ارج او

در خواب مشو، ز عالم و از شش جهت گریز

تا چند کورگردی و آواره سو به سو

ناچار برندت، باری، به اختیار مرو

تا پیش خویش باشدت عز و آبرو

گر ز آنکه در میانه نبودی تو سَرخُری؟ 

!اسرار کشف کردی و واژه  مو به مو

بستم ره دهان و گشادم ره نهان

رَستم به یک قنیمه ز سودا و گفت و گو



دیوان شمس

غزل شمارهٔ ۲۲۳۹ 




توضیح: تغییر لغات، ویرایش و تنظیم جدید مبنی بر استنباط و پژوهش شخصی من است و درجهء انحصار و تغییر مکرر در غزل های شمس را نیست؛ بنا به تضادی که در طبقاط مردمی و حاکم از بدو تدوین شمس وجود داشته و هست، مصداق مبرم، همیشه بر آن بوده که واقعیت را از روایت کاتبان مزدور به تفریقِ شعور برسانند



دامون