دستهایی بود در این باغچه سبز، که تو گفتی در بهار شکوفه داده اند، صدای آب هر از چند وقت، میشُست سکوت غبار را از برگ برگ ِ سبز ِما. آسیاب ُمراد ، میگشت در چرخش زمان ، بی آنکه پُر شود کاسهءِ صبر از ذُلال ِ بارانی* *من ما بود و آرزو نقشی نه در سرآب *** دامون
Wednesday, 20 July 2022
Friday, 15 July 2022
Tuesday, 12 July 2022
نگفتمت مرو آنجا كه مبتلات كنند؟
نگفتمت مرو آنجا كه مبتلات كنند؟
كه سخت، دست درازند و بسته پات كنند؟
نگفتمت كه بدان سوى، دام در دام است
چو در فتادى در دام، كى رهات كنند؟
نفگتمت به خرابات طرفه مستانند؟
كه عقل را هدف تير و ترَّه هات كنند؟
چو تو، سليم دلى را چو لقمه بربايند
به هر پياده، شهى را - به طرح مات كنند؟
بسى مثال خميرت دراز و گرد كنند
كُهت كنند و دو صد بار كهربات كنند
تو سرو دل - تُنُكى پيش آن جگرخواران
اگر روى چو جگر، بند ِ شوربات كننند
تو اعتماد مكن بر كمال و دانش خويش
كه كوه قاف شوى، زود در هوات كنند
هزار مرغ ِ عجب از گِل تو برسازند
چوزآب و گل گذرى، تا دگر چهات كنند
برون كشندت از اين تن چنان كه پنبه ز پوست
مثال شخص خيالييت بى جهات كنند
چو در كشاكش احكام راضيت يابند
ز رنجها برهانند و مرتضات كنند
خموش باش كه اين كودكان پست سخن
حشاشي اند و همين لحظه ژاژخات كنند
غزل از مولوی
Subscribe to:
Posts (Atom)