هنرمندی که اول
ایفای نقش کنه و بعد متن نمایشنامه اش را بخواند، درست مثل دلواپسی میمونه خودشو
تو هر آتیشی مینداز و بعدش میره ببینه سوخته گیش تا چه حد ِ
راه دور چرا بریم، همین نزول خواری منجمد اینجا رو بگو،
میرن رای میدن که جیرهٔ بیست و پنج درصدی سپرده ثابتشون قطع نشه، چوبِ تو آتیش که میگن، همینها هستند ، "آش
نزری"، به این رای بده،"سبزی خوردن مجانی"، اگه به اون یکی رای بدی
تو خیابون یانگ
نزدیکای سوپر خوراک؛ از دهات بگی بدتر شده، اون منت فروختنا شون به همدیگه، مثل
الاغ سوار هایی که یه راست از رو الاغ گذاشته با شنشون تو "ب. ام. و." یِ شاسی بلند، یا
اون خونه های ؟؟ میلیون دُلاریشون، بالا
دستِ مِیجِر مَک، تازه اینا ماهی سیاه های
کوچولوشونَن، کوسه هاشون ناف بورلی هیلز حمومِ آفتاب میگیرن
کوچولوشونَن، کوسه هاشون ناف بورلی هیلز حمومِ آفتاب میگیرن
دامون
۲/٠۵/٢۰۱۷