قصد از آوردن اخبار و مقالات، اعم از روز نامه و گاه نامه ، پاکدست، نظریه، نقشه و پیشنهادُ پرُژه و شعر دراینجا تعین راه وتفهیم فکری به شما عزیزان نبوده و نیست؛ شایسته گی مُبرم بر آن است محتوی آورده شده را به تفریق شعور و فهم شخصیِ خویش برسانید؛ همانگونه تیترها ی آورده شده گشت وگذار روزانهء من در دنیایِ مجازی میباشد و درجه تبلیغ و اشاعهءِ تفکر دیگران را بر شما دوست گرامی ندارد *** دامون
Wednesday, 18 March 2015
Wednesday, 4 March 2015
هزاران هزار سال پیشترها
هزاران هزار سال پیشترها
در روزی شبیه به همین روزهای ِ تکراری امروز
زخمه های سوزندهء روزگار
.مثل خاری به چشم بود
موری دانه ای را که با هزاران هزار دُشواری، جُسته بود
موری دانه ای را که با هزاران هزار دُشواری، جُسته بود
:به خانه میکشید، که ناگاه
تنومند حیوانی به جُثه ای
تنومند حیوانی به جُثه ای
هزاران هزار بار
سنگین تر از آنکه در فکر مور گنجد
او را به زیر پای له کرد، صدای ناله ی لهیده شدن مور حتی
او را به زیر پای له کرد، صدای ناله ی لهیده شدن مور حتی
.به گوش موری دگر نرسیید
*
بعد از هزاران هزار روزِ دگر
*
بعد از هزاران هزار روزِ دگر
شبیه به همین روزهای ِ تکراریِ امروز
که زخمه های سوزندهء روزگار
که زخمه های سوزندهء روزگار
مثل خاری به چشم است
هنوز، کسی
داستان لهیده شدن آن مور را نشنیده است، اِلا شما
دامون
١٤/١١/٢٠١٤
دامون
١٤/١١/٢٠١٤
Subscribe to:
Posts (Atom)