مابین یک داستان
میشه گفتش موندی
که سر و تهی نداره
ز هر طرف که شود کشته"، به تخم هیچکس نیست
.................
باید که قورتش داد
شدیم، گوشت دمِ توپ
گوشت شکار
دست روزگار
چپوندمان، به توی سولاخ
راحتتر بگم
به گا رفتیم، از همه طرف
علی و قشونش یکطرف
مردم ایران اونطرف
هاچین و واچین، یه پاتو ورچین
گوشت ما، لذیزترِ
دندون گرگا، تیز تر
خوشمزه، سالاد شده
با پولهای کاغذی،که چینی ها، برا مرده هاشون ،میسوزونن
از دیوث هم اونورترند این مادر کُسده ها
فکر میکنن خدا شدن
باورشون شده، یه گُهی هستند
آزادی، رنگش پریده
امید به دل نمونده
تیر بعدی
نجُنبی، تیر خلاصه
گفتم یادت باشه
دامون
۲۸/۰۳/۲۰۲۰