آنکه
در حصرت تو مُرد برادر
آنکه
در غیاب تو دق کرد مادر
آنکه
مثل افسانه تعریف کرد تو را پدر
آنکه
در نبودت خسته از دویدن و به ناکجا رسیدن
آنکه
در اندیشه ات هر لحظه و ثانیه امید را نواله ء این عمر ازدست رفته کردن
آنکه زیبا تر از هر انگار، و نا پیدا تر از، هر نا پیدا
در رُئیا
آنکه، عشق در تو خلاصه میشود و یا تعریف
آنکه انجام
و آغازی، در نقطه ای نیافتنی
آنکه بی تو، اما با تو بودن، زمزمه ء امید و پیروزیست
آنکه، حقیقتی در لباس حقیقت
و نه، تظاهر در لباس دوستی
آ نکه، با حرف آ شروع تو است
و نه، آه کشیده در نفرین
آنکه نام تو است
آزادی
دامون
٢٧/٠٤/٢٠١٤