Friday, 20 August 2021

دستار زندگی ۱







آنگاه که میخراشد دل را چنگی ز ناله ای

و میخروشد در پس حرف واژه ای

وقتی که میشود رها جان از حلول گلوله ای در سربی این ننگ آسمانی

تو خواهی فهمید

که ابلیس، افعی به دوش، از فراخ آستین زمان 

انگیخته خویش را بختک گونه  

بر این پرخیده دستار زندگی

در سراط مستقیم آه 



دامون

عکس بالا, دختران دبستانی بلوچستان ایران، چهارمین کشور ثروتمند دنیا


٠٨/می/٢٠١١

Saturday, 14 August 2021

مسلخ






در کوچه خبری نیست هنوز
دلقکهای ِ این بازی، تمسخُر آمیز، در انتظار بلوائی دیگر در این کرانه اند
باد میآید از طاقه های ِ شرق،
بر بیابان ِ مدائن، بر این کویر لوت
از رهگذاران ِ جادهء ابریشم دیگر اثری نیست
و جای صُم اسبهاشان حتی در رمل ِ زمان متفون
*
در کوچه باغ - طبر، میگُدازد تنیدهء شاخه ها را در هوا، یکی یکی
و عروسکها، آنها که از نمایش وحشت سیر گشته اند،
در چاله هایِ محض به رگبار میشوند
قصه،
 قصه از دیار مصور با  شجر های ِ کاغذیست
از اِنگاشته ای، ‌به رنگ ِ آب
عجیب حکایتیست داد و ستد در این کرانه
شمشیر در مُقابل ِ عشق، سینه در مقابل ِ نیزه
تا بوده، همین، و دیگر هیچ
در کوچه باد نمی آید
واین انتهای ِ ویرانیست


دامون


٢٥/٠٨/٢٠٠٩‏

Tuesday, 10 August 2021

بهر طویل٢

 






درون منجلآبی خشک و فرسوده که حتی دانهء گندم درونِ شوره زارانش نمیروید

به آن کَشتی، بمانستیم، که نه لنگر برآن مانده

نه سُککانُ  نه سُککان بان

و ما، چون مُرده گان مانده بر دوشِیم

درون منجلآبِ خشکُ فرسوده که حتی دانهء گندم

 درونِ شوره زارانش نمیروید


دامون


١١/٠٨/٢٠١٥

Saturday, 7 August 2021

از این خاک

 





از این خاک مردانی ر ُسته اند
که تو گویی
خیزش باد هم حتی در سایه هاشان حلول نکرد
و تا وقت تافتهء ضربه های تبر
حتی 
برگی از تراوتشان کم نشد

***

از این خاک زنانی ر ُسته اند
که تو گویی
سنگسار پاییزی هم
رنگی از رُخسار فرّ ُخ گونشان نتوانست دزدیدن
.تا هنگامه ء جزا ی ِ بیگناهی و ایستاده مُردن

***

در این مرز پُر گُهر
:رسم کاذب جنگ
میان سنگ و دندان است
در این مرز پُر گُهر، تو گوئی
که بر نیزه افراشته اند
جریده ء فردا را
به یغما میبرند پوست ِ نازک
تحمل سرما را
به ضرب تا زیانهء فرعون


دامون