من، تو، و حتی ماُ شما و ایشان، ا گر که نیک بنگری
پیش ساخته ای زِ خویشمان
است، که در آن
من تو، او، و حتی ماُ شما و ایشان، ایفای نقش میکنیم
گاه با رقصی در میانهی میدان و یا چو آونگی، برسرِ دار
ایفای نقشی به دست خویش.
دامون
١٢/٠٩/٢٠١٦
قصد از آوردن اخبار و مقالات، اعم از روز نامه و گاه نامه ، پاکدست، نظریه، نقشه و پیشنهادُ پرُژه و شعر دراینجا تعین راه وتفهیم فکری به شما عزیزان نبوده و نیست؛ شایسته گی مُبرم بر آن است محتوی آورده شده را به تفریق شعور و فهم شخصیِ خویش برسانید؛ همانگونه تیترها ی آورده شده گشت وگذار روزانهء من در دنیایِ مجازی میباشد و درجه تبلیغ و اشاعهءِ تفکر دیگران را بر شما دوست گرامی ندارد *** دامون
من، تو، و حتی ماُ شما و ایشان، ا گر که نیک بنگری
پیش ساخته ای زِ خویشمان
است، که در آن
من تو، او، و حتی ماُ شما و ایشان، ایفای نقش میکنیم
گاه با رقصی در میانهی میدان و یا چو آونگی، برسرِ دار
ایفای نقشی به دست خویش.
دامون
١٢/٠٩/٢٠١٦
جاری ابرها را در جنگل بی پایان ستاره ها
از هر کنارهء آسمان نظاره گرم
میخروشد در تاریک مُدام پژواک ِ یک یک توده ها ی مُتمادی
همچون قراولانِ سلطانی قدار بند
میبارد از هر گوشه ء نهان، بر بوته هایِ خشکیده و اطشان
قطره قطره چکه های باران
آه ای فرشتگان زیبا
که آبستن شکوه بارانید
و میبارید دانه های عصیان زا در رعد هر صدا
با واژه، با حرف، چگونه توانم بیانتان؟
چگونه توانم نوشت شمایان را به رویِ سطح این کولاب شور؟
دامون